سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :3
کل بازدید :78370
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/1/10
1:2 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مامان زینب[2]
تسنیم چشمه ای ست در بهشت.....

خبر مایه

 

بسم الله.

سلام عطر بهارم.
دیشب یه خواب خوبی دیدم. یه خواب شیرین. توی یکی از همون نیم ساعتهایی که خوابم برد دیدم که به دنیا اومدی. دیدم که بغلت کردم. نمی دونی چه لحظه لذت بخشی بود. آرامش عجیبی توی این خواب بود که یقین دارم به برکت قدمهای نازنین توئه. توی خواب با خودم فکر می کردم اگه تولد یه نوزاد انقدر راحت و بی درده، پس چرا من این همه می ترسیدم؟ از صبح دارم به این رویای شیرین فکر می کنم. مامان راضیه جون وقتی خوابمو شنید گفت خِیره ان شاءالله. به دنیا آوردن بچه تو خواب یعنی از غم بزرگی آزاد شدن. خدا رو شکر.
رایحه بهشتی من!
روز پنج شنبه لباسات به دستم رسید. همونایی که داده بودم ببرن کربلا تبرک کنن. یه تیکه پارچه سبز برام گذاشتن لای لباسات. نمی دونی چه عطری داره. بقیه لباسا و وسایلتم دایی روح الله جون زحمت می کشه از مکه برات می یاره. شرمنده این همه لطفشم. خدا کنه بتونم محبتش رو جبران کنم.
راستی وروجک!
خوب شیطونی می کنیا. از حالا نمی ذاری شبا بخوابم. یا داری ورجه وورجه می کنی یا از کمر درد خواب از چشمم بردی. تازه هر یه باری که من ناله می کنم، بنده خدا بابایی هم از خواب بیدار می شه. طفلی بابایی هم بدخواب شده.
دوستت داریم نازنین. این روزای باقی مونده رو توی تقویم روز به روز نه! ساعت به ساعت می شمرم تا تموم بشن.
دعا می کنم سالم و صالح باشی و باعث سربلندی من و پدرت.


90/1/20::: 7:24 ع
نظر()
  
  

بسم الله.

گل دخترم سلام.
این چند روز فرصت نشد که برات بنویسم. امروز دومین روز از هفتمین ماهه گلم. باورم نمی شه امسال تابستون سه نفر می شیم. مثل یه رویا می مونه. یه رویای شیرین و دلچسب. یه رویای صورتی. خاله ها خیلی منتظرت هستن. مخصوصا خاله زهرا که هر جا می ره یه چیزی برات می خره و با ذوق بهم زنگ می زنه و گزارش می ده. نمی دونی چه اشتیاق عجیبی تو صداشه وقتی گزارش خریداشو می ده.
پرنسس خانوم!
این روزا خیلی شیطون شدی. دیگه حرکت کردن و تکون خوردنات با چشم هم قابل دیدنه. خیلی لذت بخشه، خیلی. وقتی تکون می خوری، وقتی لگد می زنی یه چیزی تو قلبم تکون می خوره. یه حس غریبی زیر پوستم می دوه. می دونم مثل یه چشمه زلال و پاک جاری می شی تو زندگیمون. مثل اسمت که باز دیشب بابتش کلی سربه سر بابایی گذاشتم. دیگه کلافه اش کردم.قربون بابایی خوش اخلاقت برم که همه اذیتها و شیطنت های منو با صبر و حوصله تحمل می کنه و خم به ابروش نمی یاره.
راستی خانوم گل، دارید می شید دو تا. تو می شی اولین نوه بابا رضا جون و بچه دایی روح الله می شه دومی . خیلی ذوق زده م. دارم عمه می شم. دایی جون روح الله داره بابا می شه. دیروز هم رفتن مکه. کلی برات لباس و کفش و کلاه سفارش دادم که بیارن.
عسلی من!
دائم برات والعصر می خونم که صبور باشی. دنیاست و پستی و بلندی هاش، باید صبور بود وگرنه زندگی سخت می شه گلم. بهت قول می دم که من و بابا کنارتیم و همیشه مواظبتیم ولی باید صبور بودن رو هم یاد بگیری.
گل دخترم!
ببال و رشد کن. الان که هنوز به دنیا نیومدی لحظه به لحظه رشد کردنت رو پیگیری و رصد می کنم. و با تمام وجودم از اینکه داری به لحظه زیبای تولد نزدیک می شی لذت می برم. به قول عمه جون مرضیه باشکوه ترین لحظه زندگی یقینا برام اون لحظه ای خواهد بود که تو رو برای اولین بار در آغوش می گیرم. خدایا شکرت.
خدایا تو رو شکر برای همه لحظه های قشنگی که به زندگیم هدیه دادی. تو رو شکر برای همسر نازنیم و همه خوبی هاش. تو رو شکر برای عزیزی که داری به زندگیمون هدیه می کنی. تو رو شکر برای پدر و مادر خوبم که با وجود تمام مشکلاتی که تو زندگیشون هست و خودشون باهاش دست به گریبانن ولی حتی لحظه ای از حال و روز ما غافل نبودن.خدایا شکرت.


90/1/15::: 7:27 ع
نظر()
  
  
   1   2      >